مفسران شيعه و اهل سنت با استفاده از روشها و گرايشهاي گوناگون به تفسير قرآن پرداختهاند و ميان تفسير شيعه و اهلسنت، تفاوت جوهري و اساسي مشاهده نميشود. اما آنچه تفسير شيعه را از اهلسنت متمايز ميسازد منابع تفسيري است؛ چرا كه در منابع تفسير، تفاوتي عمده ميان شيعه و اهلسنت به چشم ميخورد. در اين نوشتار، با رعايت اختصار به بررسي منابع تفسيري اهلسنت و شيعه ميپردازيم.
از آنجا كه اهلسنت پس از رحلت پيامبر اكرم(ص) به امامت ائمه معصومين(ع) يعني شارحان بدون خطاي اسلام و قرآن، اعتقاد نداشتند و به پيروي از خليفه دوم ميگفتند: «حسبنا كتابالله»؛ «كتاب خدا ما را كفايت ميكند» به ناچار در تفسير قرآن به طور ناقص به منابع زير رجوع كردند كه هيچيك بهتنهايي براي فهم معارف و معاني بلند قرآن كافي نبود.
1 - قرآن كريم1: تفسير قرآن به قرآن از مهمترين روشهاي تفسيري است و استفاده از اين روش، مستلزم اطلاع از كل قرآن است. درحاليكه يكي از خلفا هنگام رحلت پيامبر(ص) فوت آن حضرت را انكار نمود و گفت: پيامبر هرگز نميميرد. هنگامي كه يكي از صحابه آيه إنك ميت و إنهم ميتون را براي او تلاوت كرد، با كمال هنرمندي گفت: من اين آيه را در قرآن نديده بودم.
2 - روايات و سنت پيامبر: مقصود رواياتي است كه در تفسير قرآن وارد شده و براي تفسير قرآن راهگشا بوده است. متأسفانه از دو طريق به روايات بياعتنايي شده نخست آنكه قرآني را كه امام علي(ع) جمع كرده بودند و جامع همه روايات تفسيري بود نپذيرفتند. دوم آنكه با منع كتابت و جمع حديث به مدت يك قرن و نيم، عمده روايات اصيل نبوي نابود و يا تحريف شد و تعداد كمي از آن روايات كه مخلوط با روايات جعلي است باقي ماند. البته نهي خليفه از كتابت و جمع حديث، بر روي دانشمندان شيعه كه از منويات امير موءمنان پيروي ميكردند، كوچكترين اثري نگذارد2.
3 - اجتهاد شخصي: هنگامي كه صحابه توضيحي از خود قرآن و يا بياني از پيامبر(ص) نمييافتند به جهت آنكه خود، عرب بودند و زبان عربي را به تماميت آن ميدانستند، به اجتهاد شخصي متوسل ميشدند، اما آنان از اين نكته غافل بودند كه فهم قرآن در بسياري از موارد به مسائلي بيش از آن احتياج دارد؛ زيرا قرآن مشتمل بر عام و خاص، مجمل و مبين، محكم و متشابه و... است، به همين دليل استنباط مقاصد و مفاهيم قرآن از لابهلاي اين مشكلات احتياج به علم ويژهاي داشت كه بيشتر آنان كه قرآن را از پيامبر اكرم(ص) فرا گرفته بودند بدان آشنايي كامل نداشتند.
نكته قابل توجه اينكه اجتهاد آنان در راستاي قرآن نبود و بر اساس مبانيي بود كه گاهي در مقابل نص قرآن و سنت قرار داشت قياس، استحسان و... نمونههايي از اجتهاد آنهاست. اين نوع اجتهاد، نفي ولايت ائمه(ع) و اكتفا به قرآن و رد قرآن امام علي(ع) را به دنبال داشت.
4 - نظريات صحابه: ابن كثير در مقدمه تفسير خود ميگويد: «هرگاه تفسير قرآن را در قرآن و سنت نيافتيم. به نظريات صحابه مراجعه ميكنيم؛ زيرا آنان از قرايني برخوردار بودهاند كه ما از آنها محروميم، خصوصاً بزرگان صحابه كه داراي فهم كامل و علم صحيح و عمل صالح بودهاند3». بديهي است شرايطي كه ابنكثير براي بزرگان صحابه ذكر كرده است (داراي فهم كامل و علم صحيح و عمل صالح) اگر در موردي از صحابه صدق نمايد، نظريه آن يك نفر قابل قبول خواهد بود4. البته نبايد فراموش كرد كه آيات زيادي از قرآن و روايات نبوي در كتب معتبر اهلسنت در رد و انحراف عدهاي از صحابه وارد شده است و كتابهاي زيادي در اين زمينه نوشته شده است تا آنجا كه صحابه يكديگر را رد و تكفير نموده و به روي همديگر شمشير كشيده و يكديگر را كشتند. بنابراين علاوه بر آيات و روايات، عقل سليم در اينجا حكم ميكند كه تمامي صحابه قابل اعتماد نبودهاند و كلامشان مورد قبول نبوده و نيست.
5 - اخبار اهل كتاب: از جمله حوادثي كه بعد از رحلت پيامبر اكرم(ص) پيش آمد منع كتابت و جمعآوري حديث بود؛ خليفه دوم اصحاب را از نوشتن و نقل حديث منع كرد و در مقابل دستور داد كه انديشمندان اهل كتاب به نام «قُصاّص» (قصهگو) براي آنها قصههاي كتابهاي تحريفشده را نقل نمايند، بدينجهت بسياري از اصحاب جهت تكميل معلومات خود را در زمينه حوادث تاريخي در قرآن كريم، به اهل كتاب مراجعه ميكردند و با توجه به وقوع تحريف در تورات و انجيل و پديدآمدن مطالب جعلي در اخبار يهوديان و مسيحيان، ميتوان به خطر بزرگي كه از اين طريق تفسير قرآن و به تبع آن دين اسلام را تهديد ميكرد، پي برد5. مطالب تحريفشده عهدين، نسبتهاي ناروا به خدا مانند جسم بودن، دست و پا داشتن، نسبتدادن گناه به پيامبران و... در كتب تفسيري اهلسنت از جمله موضوعاتي است كه دستاويزي براي دشمنان خدا نظير سلمان رشدي شده است. درحاليكه پيامبر اسلام(ص) فرمودند: اهل كتاب را (در گفتارشان كه نميدانيد حق است يا باطل) نه تصديق كنيد و نه تكذيب و بگوييد: به خداي يكتا و آنچه بر ما نازل شده است، ايمان آورديم6. به منظور آگاهي بيشتر به منابع اهلسنت مراجعه نماييد7.
6 - اشعار و ابيات جاهليت عرب8: خليفه دوم تأكيد داشت كه در فهم قرآن به اشعار عرب مراجعه شود. ذهبي نقل ميكند كه خليفه دوم ميگفت: ديوان خود را حفظ كنيد تا گمراه نشويد. (اطرافيان) گفتند: ديوان ما چيست؟ گفت: شعر جاهليت زيرا تفسير كتاب شما و معاني گفتارتان در آن موجود است9.
تفسير شيعه از دو منبع اصيل قرآني تغذيه كرده است: 1 - ميراث غني و معارف ارزشمند اهلبيت(ع) 2 - اجتهاد براساس روشهاي اتخاذ شده از ائمه معصومين(ع). از آنجا كه شيعه معتقد به عصمت امامان است آنان را از گناه و خطا مبرا ميشمارند و مفسران شيعه هر دو منبع مذكور را نشأتگرفته از معصومين(ع) ميدانند از اينرو تفسير شيعه در مقايسه با ديگر تفاسير از امتياز و خصوصيتي برتر برخوردار و متمايز است. بنابراين اقوال و آراي صحابه، تابعين و ديگر مفسران، نزد شيعه فاقد حجيت است و مفسر را از اجتهاد مستغني نميسازد؛ چنانكه مفسر هرگز در برابر نصوص و ظواهر معتبر كلام پيامبر(ص) و امامان معصوم(ع) خود اجازه اجتهاد نميدهد.
در مورد منبع اول، يعني خود قرآن اختلافي بين سني و شيعه وجود ندارد. اكثريت علماي شيعه، خود قرآن را نخستين منبع و مأخذ در تفسير قرآن ميدانند. زيرا تفسير قرآن به قرآن به وسيله خود ائمه معصومين(ع) انجام گرفت و چون اعمال آنها به عنوان سنت براي ما حجيت است شيعه هم از اين طريق پيروي نموده است.
درباره تفسير شيعه و اهلسنت، واقعيتي را نميتوان انكار كرد و آن اينكه علماي شيعه تفسير قرآن را با احتياط بيشتر مورد بحث و مطالعه قرار دادهاند. مهمترين دليل آن هم تأكيد امامان معصوم(ع) مبني بر دور ماندن آنان از ورطهاي بوده كه بسياري از دانشمندان اهل سنت به دليل دور بودن از سنت قطعي بدان كشانده شدند.
ائمه (ع) پيروان خود را از بازي با قرآن و سنجش كلام خدا با معيارهاي محدود عقل بشري و نسبتدادن هر سخني به خدا تحت عنوان تفسير قرآن بر حذر داشتهاند. از سوي ديگر شيعه در مدت طولاني حضور ائمه(ع) به علت دسترسي به واقعيت شريعت و تفسير حقيقي و قطعي آيات توسط آنان، خود را از اجتهاد شخصي بينياز ميدانستند. اين دو عامل و در كنار آنها فشارهاي سياسي كه آنان را به استتار و پنهانكاري (تقيه) واميداشت، موجب شد كه روند نگارش قرآن نزد شيعه به كندي انجام گرفته، سير تحولات علم تفسير و علوم قرآني و طبقات مفسران به نحو ديگري شكل گيرد.
در دوران غيبت حضرت وليعصر(عج) به دليل نياز ضروري به تفسير قرآن و عدم دسترسي به امام معصوم(ع) شتاب حركت علمي شيعه در زمينههاي نامبرده، چشمگير بودن و گرايش به تفسير و علوم قرآن، شتاب بيشتر گرفت و در قرن اخير به اوج خود رسيد10.
1. دكتر صبري المتولي، منهج اهل سنة في تفسير القرآن الكريم، قاهره، زهرا، الشرق، بيتا.
2. شيخ سالم الصفار، نقد منهج التفسير والمفسرين المقارن، بيروت، دارالهادي، چاپ اول، 1420 هـ.ق.
3. محمدعلي رضايي اصفهاني، درآمدي بر تفسير علمي قرآن، تهران: اسوه، چاپ اول، 1375، ص 87-88.
4. عباسعلي عميدزنجاني، مباني و روشهاي تفسير قرآن، تهران: سازمان چاپ و انتشارات، چاپ چهارم، 1379، ص 53 - 92.
1 - ر.ك: عباسعلي عميد زنجاني، مباني و روشهاي تفسير قرآن، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، چاپ چهارم 1379، ص 53 و 54.
2 - ر.ك: جعفر سبحاني، فروغ ابديت، قم، دفتر تبليغات اسلامي، چاپهشتم، 1372، جلددوم، مقدمه.
3 - ابن كثير، تفسير قرآن، جلد اول، ص 3.
4 - عباسعلي عميدزنجاني، مباني و روشهاي تفسير قرآن، ص 53 - 66.
5 - همان.
6 - بخاري، صحيح، جلد ششم، باب التفسير. ص 25.
7 - ر.ك: للاسراييليات و اثر مافيالتفسير. ص 120 - و احمد امين. فخرالاسلام. ص 201 - و ابوريّه، اضواء علي السنته المحمديّه، ص 110.
8 - ر.ك: عباسعلي عميد زنجاني، مباني و روشهاي تفسير قرآن، ص53 - 66.
9 - دكتر ذهبي، التفسير والمفسرون، ص74.
10 - عباسعلي عميدزنجاني، مباني و روشهاي تفسير قرآن، ص 89 - 92 با تلخيص.